جدول جو
جدول جو

معنی عبدالله بن محمد - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالله بن محمد
(عَ دُلْ لاه)
ابن محمد بن قائم بن المقتدر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به المقتدی بامرالله. رجوع به ابوالقاسم عبدالله مقتدی و مقتدی و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن محمد معتز بالله ابن المتوکل بن المعتصم بن الرشید معروف به ابن المعتز. رجوع به ابن معتز ابوالعباس عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن محمد بن یوسف بن نصرالازدی، مکنی به ابوالولید و معروف به ابن فرضی. رجوع به ابن فرضی ابوالولید و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن محمد بن علی بن ابوطالب، مکنی به ابوهاشم. رجوع به ابوهاشم عبدالله بن محمد و نیز به الاعلام زرکلی و خاندان نوبختی شود
ابن محمد حجازی بن عبدالقادر بن محمد مشهور به ابن قضیب البان. رجوع به ابن قضیب البان و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن محمد بن سید، مکنی به ابومحمد و معروف به بطلیوس. رجوع به ابن سید ابومحمد عبدالله و به الاعلام زرکلی شود
ابن محمد بن هبه الله ملقب به شرف الدین و معروف به ابن ابی عصرون. رجوع به ابن ابی عصرون و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ دُلْ لاه)
ابن احمد بن امیر اسحاق بن المقتدر العباسی، مکنی به جعفر و ملقب به القائم بامرالله. رجوع به قائم بن القادر و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن احمد مالقی ملقب به ضیاءالدین و معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 451 شود
ابن احمد بن محمد بن قدامه المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی، مکنی به ابومحمد و ملقب به موفق الدین و معروف به ابن قدامه. رجوع به ابن قدامه موفق الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
عبدالله بن محمد بن عقبه بن ابومالک. از محدثان است. وی از پدرش از ام سلمه روایت کند و یعقوب بن ابراهیم بن سعد از او روایت دارد. (انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
اسماعیل بن عبدالله بن محمد بن میکال. یکی از آل میکال. وی رئیس نیشابور بود و ابن درید مقصورۀخویش به نام او کرد و به سال 392 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اَ شِ)
عبدالله بن محمد بن الحنفیه. از تابعین است و فرقۀ هاشمیه قایلین به امامت محمد بن الحنفیه و فرزند او ابوهاشم بدو منسوبند. ابن اثیر در کامل در حوادث سال 100 هجری قمری گوید: ابوهاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه بشام نزد سلیمان بن عبدالملک رفت و در آنجا درک صحبت محمد بن علی کرد و سپس نزد سلیمان شد و سلیمان او را اکرام و قضاء حوائج وی کرد و برعلم و فصاحت او حسد برد و بترسید و کس گماشت تا او را در شیر زهر دادند و ابوهاشم آنگاه که احساس شر کرد بحمیمه از ارض شراه شد و محمد بدانجا بود وبر او فرود آمد و گفت این امر به اولاد او رسد و ابوهاشم آنگاه که شیعیان وی از مردم خراسان و عراق با وی تردد داشتند بدیشان گفته بود که امر امامت در اولادمحمد بن علی خواهد بود و وصیت کرده بود که پس از وی بدو رجوع کنند چون ابوهاشم درگذشت نزد محمد رفتند و با وی بیعت کردند. رجوع به کیسانیّه شود. و گویند آنگاه که ابوهاشم بحمیمه نزد محمد بن علی بن عبدالله بن عباس رفت صحیفۀ علویه را که آنرا ((صحیفۀ زرد)) گفتندی و او از پدر و پدر وی از والد بزرگوار خویش علی بن ابیطالب میراث داشت و حوادث عالم تا روز قیامت در آن نوشته بود بمحمد بن علی بن عباس تسلیم کرد و در همان روز وفات یافت. و صاحب حبیب السیر سال وفات وی را 98 هجری قمری گفته است. رجوع به حبط 1 ص 257 و 258 شود
لغت نامه دهخدا